Monday, August 6, 2007

گوینده چه بلغور می کند؟ شنونده چه می شنود؟

یک قصّۀ قدیمی هست که پُر بیراه هم نمی گوید...: وقتي گوينده مي‌فهمد چه مي‌گويد و شنونده مي‌فهمد چه مي‌شنود، موضوع در مورد «علم» است. وقتي گوينده مي‌فهمد چه مي‌گويد ولي شنونده نمي‌فهمد چه مي‌شنود، موضوع در مورد «فلسفه» است. وقتي گوينده نمي‌فهمد چه مي‌گويد و شنونده نمي‌فهمد چه مي‌شنود، موضوع در مورد «مذهب» است.

3 comments:

Anonymous said...

مولاک عزیز از این نوشته شما چنین برمیاید که شما کلا دین ستیز هستید. اگر کمی به دور از تعصب به ادیان بنگرید متوجه اثرات مثبت ان در زندگی مردم خواهید شد. همچنین اثار مثبت دعا را در ارتقای حالات معنوی مومنین بینید. من باب مثال همین بس که به معجزات امام رضا در شفای بیماران اشاره کنم. همچنین حضور اقا امام زمان در جبهه های حق علیه باطل که حال وهوای معنوی سنگرها را دو چندان میکرد. البته در ادیان دیگر هم چنین حالاتی کمابیش مشاهده میشود ماند بردگان سیاه پوست که رنجها ومشقات دوران بردگی را فقط و فقط با یاری حضرت عیسی و با توسل به دعا به درگاه پروردگار متعال سپری کردند و به یاری خداوند و ان حضرت بالاخره از زیر یوغ بردگی درامدند. امیدوارم نور الهی به قلب شما وارد شود . این نور همه جا وجود دارد و فقط لازم است شما دلتان را به روی ان بگشاید. امیدوارم ان روز هر چه زودتر برای شما فرارسد. ومن اله توفیق.

مولاک مولاکیان said...

خانم فهیمه ی عزیز،

اوّلاً بسیار مسرورم که مخالفی مثل شما دارم

ثانیاً متقابلاً امیدوارم نور الهی به قلبتان وارد شود

فرمودید «دین»! دین از نظر شما چیست؟ چیزی که زمان مشکلات به آن متوسل شوید و آرامش قلب پیدا کنید؟... اگر چیزی غیر از این است که لطفاً آگاهم (!) کنید؛ امّا در غیر این صورت واقعاً مزخرف است

شما با دین خودتان را به سخره گرفته اید؟!! از مثال هایی که ذکر کردید بسیار متشکرم، امّا لطف کنید و از این پس کمی به مغزتان زحمت دهید، در غیر این صورت باعث زحمت من می شوید که البته من اینگونه زحمت ها را را دوست دارم

مگر این گفته ی آیت الله قرائتی. نیست که «تو، هر کاری می خوای بکن، هر گناهی که کردی، کردی! فقط نمازت چی؟! آ بوگو! نمازت رو سر وقت بخون، روزت رو بگیر، گناهانت پاکه!»

دین شما همین است؟ زحمتی که دولتمردان می کشند همین است؟

مشکل شما و امثال شما، دینداری یا کافری نیست، بلکه به خودتان و نیروی درونیتان اعتماد ندارید

آن ضامن آهو و دیگر فک و فامیل هایش تنها و تنها به قدرتشان ایمان داشتند و بس... می دانید ایمان چیست؟ دقیقاً همان چیزی است که در شما وجود ندارد... البته به صورت بالقوّه وجود داشته، امّا همین روحانیون و ولی فقیه (که نمی دانم چه کسی بر ولایتشان مهر تایید زده است) آن را در شما کشته اند! چرا که اگر این نیرو بالفعل می شد، برای خانه ی پوشالیشان خطرساز بود

از باغچه ی جلوی در سنگ ریزه ای بردارید و با خود بگویید «این سنگِ شانس من است»، و البتّه به حرفی که می زنید ایمان و یقین داشته باشید

و مطمئن باشید همین سنگ معجزاتی عظیم تر از معجزات ضامن آهو می کند؛ حالا اگر با چشم و فکر باز به قضیه نگاه کنیم، می بینیم این سنگ نیست که معجزه می کند، بلکه شخص شخیص خودتان است! با نیروی درون ما، هر چیزی ممکن است

قبول ندارید؟ پس ماجرای آن مرد هندی که بد خیم ترین سرطان ها را فقط با عبور دست ریشه کن می کند را چگونه تعبیر می کنید؟ این هم معجزه است دیگر! پس این شخص هم الهی است؟! یا یکی دیگر از پیامبران و امامان است؟! اگر اینگونه باشد، تکلیف پیامبر خاتم چیست؟ آیا پیامبری دیگر ظهور کرده است؟!

این مرد هم مثل من و شماست با این تفاوت که مانند ضامن آهو به توانایی هایش واقف شده

دعای خیری برای من کردید: « امیدوارم نور الهی به قلب شما وارد شود». از دعایتان ممنونم امّا شما نور را در چه می بینید؟ آن تششعاتی که از فانوس پدر ژِپِتو ساطع می شد و از دهان نهنگ به بیرون می زد نور است، درک و فهم هم به نوبه ی خود دریچه ی پر نوری را می گشاید

من چشمانم را باز کردم، تفاوت حقّانیت و کذب را درک کردم، آن نوری که باید بر من نازل می شد، نازل شد

من به انسانیت پایبندم. نسبت به حق هم نوعان و غیر همنوعان به دیده ی احترام نگاه می کنم و « وجدان» چیزی است که من را از خطا باز می دارد

امید وارم شما نیز کمی بدون تعصب به اطرافتان بنگرید و کمی مسائل را هضم کنید

رسم سیاست چنین است: مردم را در باتلاقی از مزخرف پرت می کنیم ... تا زمانی که مردم در این باتلاق دست و پا می زنند، ما می خوریم، می چاپیم، و در یک کلام حکومت می کنیم

تا شما و امثال شما پا بر جایند، حکومت را چه باک است

شما زنده، من زنده، عاقبت به خیریِ یگدیگر را می بینیم

از همین لحظه روزی را می بینم که مانند خیلی های دیگر از این رو به آن رو می شوید... تا بالفعل شدن استعدادتان راه زیادی باقیست، امّا این را هم بدانید که خواستن توانستن است

اینطور که از ماجرا بر می آید؛ شخص خودتان بیشتر از من محتاج ورود نور ایمان به قلبتان هستید

پس به قول شاعر، حاجی... یه تکون

ممنون که با من مخالفید

همچنان ادامه دهید



ارادتمند،

مولاک مولاکیان

Anonymous said...

دمت گرم!
بازم مولاک جان امثال این تازیان رو دوباره خفه کردی.

موفق باشی